داریه

داریه و دمبک از سازهای قدیمی اند که نواختن شان در آیینها و مراسم گوناگون

هنوز مرسوم است و معمولا مردم عادی ، بدون آنکه آموزشی فرا گرفته باشند

می توانند صدای این سازهای پوستی را درآورند .

ضرب این قبیل سازها در برخی مواقع هشدار دهنده است .... و در برخی مواقع

شادی آور و .... در برخی اوقات ، می تواند اندوه و رنجها و دلتنگی را نیز القا کند.


من نیز هر گاه که سرخوش و مسرورم ، یا دلتنگ و آشفته ، و یا چنانچه خواستم

خبری برسانم و هشداری بدهم ، بر داریه ام می کوبم .

یقین دارم که نوازنده ی چیره دستی نبوده و نیستم !  شما نیز همین مطلب را 

می دانید .  اما برای آنکه در سکوتی همیشگی نمانم و احساس مرده ای در 

گور را پیدا نکنم ، هر از چند گاه داریه ام را به صدا خواهم آورد تا شما مهربانان

و خوبان بدانید که هنوز نفسی بالا و پایین می رود .


زندگی با همه ی زشتیها و بدیهایش ، همچنان خواستنی است . جذبه و کشش

دارد و ما را وسوسه می کند تا سکوت پیرامون خویش را که بوی مرگ می دهد ، 

بشکنیم .         شادمانم که در زندگی ام ، شما را یافتم و با شما آشنا شدم .

فکرش را بکنید !!!؟؟ اگر در دوره ی سلطنت آقامحمدخان قاجار به دنیا می آمدم 

با چه کسانی می بایست ، دمخور می شدم ؟؟!

یا اگر در عهد ناصری بودم  و سرنوشتم به دربار و اندرونی و بیرونی گره می خورد

وادارم می کردند تا به ملیجکها و اتابکها و زنان چاق و ابرو پیوسته و هزاران آدم 

مفتخور و الدنگ ، احترام بگذارم و تحمل شان کنم .

پس شادمانم که شما در ردیف دوستان من هستید .... بی آنکه مزاحم و مصدع

یکدیگر شویم ، در آغوش اندیشه های هم میگرییم و می خندیم و می آموزیم و

از تنگنای روزها و شبهایی که معمولا از خاطره های خوب تهی است ، میگذریم!